شاعر: میثم میرزایی

علی معشوق رب العالمین است

نخی از جامه‌اش حبل المتین است

ز وقتی پا در این عرصه نهاده

غبار مقدمش روح آفرین است

تمام آسمان محتاج لطفش

به محشر ناجی اهل زمین است

به وقت رعد و برق ذوالفقارش

کلام حضرت حق «آفرین» است

به مشتاقان جنت فاش گویید

نجف مصداق فردوس برین است

نجف شهری بود هم کفو جنت

که دربانش فقط روح الامین است

تمام کائنات و چرخ محشر

نمی‌گردد مگر با اذن حیدر

زمین و آسمان‌ها گشته رامش

و بیت حق سند خورده به نامش

علی همتای زهرای بتول است

همانی که خدا داده سلامش

تمام لعن و نفرین خدا بر

کسی که کم شمارد احترامش

علی از بطن کعبه آمده که

شبیه حق بود خلق و مرامش

به هرجایی که ذکر بوتراب است

دل من می‌زند پر سوی بامش

و شیعه گشته‌ام زیرا نوشتند

به جنت شیعیانش هم کلامش

میان شعله ابراهیم گر خفت

صد و ده مرتبه هو یاعلی گفت

علی معنای لطف و جود و احسان

علی آیینه‌ی معبود منان

بود بهر حیات پیکر دین

علی روح و علی جسم و علی جان

امیر المومنین بعد از پیمبر

بود شیواترین تفسیر قرآن

جمال او کجا و روی یوسف

فدای روی ماهش ماه کنعان

غلامی علی کم رتبه‌ای نیست

بود برتر ز صدها شاه و سلطان

هر آن کس در دلش مهر علی هست

بر او واجب بود جنات رضوان

به دنیا گر هزاران دلبر آید

دگر مثل علی مادر نزاید

از آن روزی که ذکرش پا گرفته

بساط عاشقی ما گرفته

به هرجا که پیمبر یاوری خواست

علی دست خودش بالا گرفته

و حاتم با گدایی از در او

تمام رزق خود یکجا گرفته

بود منفور و بیچاره کسی که

علی از او نگاهش را گرفته

به منظور شفاعت از محبین

خدا از مرتضی امضا گرفته

امیری آسمانی کز بر او

چنین درس ادب سقا گرفته

“فقط حیدر امیر المومنین است”

رجزهای یل ام البنین است